ای عیدی عیدی
سلام عزیز دل مامان سال نو مبارک صد سال به این سال ها
زیبای من امسال اولین عید زندگیت وشیرین ترین عید من وبابا بود یه دنیا بوس ابدار واسه نا ناز مامان نمی دونی چقدر خوشحالم که تو کنار من هستی وخدارو شکر می کنم واسه داشتن تو که مفهوم عشق خالصی واسه من شب قبل سال تحویل یاد عید گذشته افتادم که تو دلم بودی واندازه یه نخود کوچولو یاد لحطه سال تحویل که من وتو تنها بودیم وتنهایی سالو تحویل کردیم من به تو تبریک گفتم ولی تو انقده کوچیک بودی که نمی تونستی تبریک بگی حتی با دست وپای کوچیکت ولی من مطمنم گفتی پارسال بابایت بیمارستان بود چون عمو ی شما تصادف کرده بود واسه همین تنها بودیم ولی امسال خیلی خوشحال بودم چون خانواده ۳نفره ما همه پیش هم بودیم تو بغل بابایی بودی ومن سال و تحویل کردم بابایی هم ۴تا چک پول ۵۰ تومنی به من داد ۴تا هم به شما که البته رفت تو جیب این جانب راستی ما هیچی به بابایی عیدی ندادیم هههههههههه
بعد سال تحویل رفتیم خونه مامان بابایی بعد اونجا هم رفتیم خونه پدر جون واسه مادر جون یه کیک گرفتیم چون تولدش بود خیلی خوش حال شد اخه اولین سالی بود که کیک تولد واسش می گرفتیم بعد اونجا رفتیم یه گوسفد از تو ۹تاگوسفند های شما که بابایت واست گرفته بود یکیشونو انتخاب کردیم و امروز کشتیم بمیرم که وقت کباب خوردن همین جور نگاه می کردی ما رو حتما می گفتی اخه ادمای بد بع بعی واسه من بودچرا کشتین حالا که کشتین چرا دلمو اب می کنین الانم خوابیدی بیدار که شدی میریم خونه عمه جونات
تا بعد عشق مامان بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس