کیانا عشق مامان وباباکیانا عشق مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

لحظه های کودکی

روزهای بد

1393/3/19 0:24
نویسنده : مامانی
216 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مادر عزیز دلم  قرار نبود از روزهای بد وزشت تو وبلاگت بنویسم اما متاسفم گلم باید بدونیخلاصه اول خوبا رو تعریف کنم   تو تعطیلات خرداد ماه رفتیم کیش smileyو کلی خوش گذروندیم اولین مسافرت ما 3تا تنها با هم بود کلی کیف داد کلی برات خرید کردم اصصلا هم اونجا اذیتمون نکردی جز یه بار که گم شدی یه بارم افتادی تو اب دریا وکلی شنی شدی   یه بارم حالت بهم خورد اومممممممممممم حالا که می بینم اذیت کردی شیطون من جیگرم   ولی در کل انقد خرید کردیم که ترکوندیم هههههههههههههه بابایی هم هیچی نگفت هههههههه

 

 

واما خبر بد بابایی یه کاریی 3 سال پیش کرد که از پایه اشتباه بود تاوانشو داریم این روزا میدیم روزای خیلی بدی داریم بدا ااااااااااا خوش به حالت که فارغ از هرچی هستی کلا اگه بزرگ هم بودی دل نداشتم بدونی اگه اینجا میگم چون قراره این وبو تو 16 سالگی بهت هدیه کنم و چند سال از این قضیه میگزره گفتم حالم اصلا خوب نیست  خیلی بدم چیزی و کسی ارومم نمیکنه   پر استرس وترسم ونمی دونم چی پیش میاد نمی دونم  فقط خدایا بسمه دیگه بسمه خسته شدم خسته  از اینکه میبینم پدر ومادرم غصه منومیخورن اوف میمیرم  خدا روشکر که پول تو دستو بالمون هست  ولی ته دلم نمی دونم چرا خالیه خدایا به بزرگیت قسمت میدم بگذراز این گناه من بابایتو خیلی دوست دارم دلم نمی خواد  ناراحت ونگران باشه درسته اشتباه کرده یا به قول پدرجونی جوونی وبی عقلی کرده اما من عاشقشم دوسش دارم  ولی  باید کلی پول بدیم تا این مشکل حل بشه ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

فکر میکردم مینویسم حالم بهتر میشه ام الان بدتر شد شب بخیر عزیزم ایشالله ایندفعه با خبرای خوب میام به امید اون روز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)